Ҷабрдида

Категория: Шахсият
19.12.2017

به پراکورار ژنرالی جمهوری تاجیکستان

رخمان یوسف احمدزادة محترم-12. 09. 2017

به وزیر کارهای داخلی جمهوری تاجیکستان

ژنرال رمضان رخیمزاده-1. 12. 2017

داد و داد و فغان جبدیده‌ای، کی

 در گذشته وکیل شورای عالی، اعضای خوکومت جمهوری و بیش از 50 سال به تاجیکستان خذمتکرد

  از جبر ژنرال عبدالخالق میرزازاده و دخلاتکنندگان وزارت کارهای داخلی ، که نمی‌مانند گنهکاران پروندة 86808 جزا گیرند!

  داد و داد از بی‌مسئولیتی، ناتوانی و فریب و نیرنگ5 ، 2  سالة موفّتیشان وزارت کارهای داخلی مفوز‌الله سفراو و مخکم العیاساو!

به سردار ادارة تفتیشات جنایتی وزارت کارهای داخل

پالکاونیک محمدلیزاده علیشیر-12. 12. 2017

از عظیماو خالمهمد، جبردیده. 935219814

بیانات

   سپارش ژنرال پالکاونیک رخیمزاده رمضان از 02. 12. 2017 برای ازنو تفتیش گردیدن عریضة من-جبردیده به ادارة تفتیشات جنایتی وکد بود و به این اساس دلیلهای گمانبر بودن خ. عظیماو از جنایتکاران پیشنهاد می‌شوند.

 1. روز 09. 06. 2015 با عظیماو خالمهمد، جبردیده ابدوخالیک میرزازاده پرسش گذرانید. ولی ریاست تحقیق وکد با قرار از 03. 06. 2015 (?) پروندة واقعة روز 14. 04. 2015  بسته و به آرشیو فرستانید.  قانون را نسبت جبردیده اوّل ابدوخالیک میرزازاده به زیریپا گرفت به آن سبب، که وی برای چیروز 09. 06. 2015 به من نگفت که «پرونده روز 03. 06. 2015 بسته‌شد و به آرشیو فرستاد؟».  قرار را من روز 20. 06. 2015 فهمیدم و گرفتم.

با قرار پراکورتورة ژنرالی ج ت از 07. 08. 2015  (ش16-361. 15)  ق ارار ریاست تحقیق وکد از 03. 06. 2015 بیکار کده شد و نسبت علی‌اکبر امبیایف در اساسقسم 1 مادّة 118 کج   پرونده پیش‌بینیگردید.  شعبة وزارت کارهای داخل (شوکد1) در ناخیة سینا شخر دوشنبه پروندة 86808- را ماه سپتامبر 2015 آغاز کرده بود.

    جبردیده خ. عظیماو از پراکورتورة  شهر دوشنبه  با عریضة خود روز 29. 09. 2015،  نهایت روز 27. 11. 2017 با عریضة خود از پراکرار ژنرالی جمهوری تاجیکستان هاهیش کرد  و همچنان از سفراو بارها در 5 ، 2سال طلب می‌کرد، که پرونده 86808 در اساس دیگر مادّة ک ج  بوده باشد، که جنایتکاران متشکّل برای کشش کُشتن خ. عظیماو جزای سزاوار بینند.

 2. به موفّتیش- سفراو چبردیده بارها فهمانید، که با قسم 1 مادّة 118 ک ج تفتیشات پرونده 86808 به جبردیده درکار نیست، چون که اگر مرا سکوتیر می‌زد، دستم، پایهم و یا جای دیگر بدنم وابسته به جای برخورد با سکوتیر می‌شکست یا آسیبی می‌دید

 3. مقصد اساسی در روز 14. 04. 2015 کوشش جنایتکاران برای کُشتن خ. عظیماو از غصب کردن خانه و زمین جبردیده بود. عریضة وی در روز 09. 04. 2015 در سود ناحیة رودکیبرای صاحبمولکی  قبول شده بود. به این سبب روز 14. 04. 2015 ساعت30   - 12 گوروه جنایتکاران با قصد کُشتن خ. عظیماو به مینة سرش زدند. جراهان از مرگ نگاه داشتند، ولی میوب شده است و موردها می‌شوند، از چرخ گشتن مینة سر، میغلتد.

 4. ولی سفراو  گوش نکرد و ش وکد-1 ناحیة سینا  دمبالگیر مضمون قرار ریاست تحقیق وکد از 03. 06. 2015 شد و ماه نوامبر 2015 پروندة 86808- را خواست به سود پیشنهاد سازد، که «علی‌اکبر امبیایف بین 12 و  30   - 12 دقیقه در رو به روی سویتافور مقابل بنای الیومکبیلوصل‌شده، با سکوتیر خ. عظیماو را زده است؟”در اساس دلیلهای پیشنهادکردة جبردیده و شاهد وی، پراکرتورة ناحیة سینا، با ذکر هشت بند درست تفتیشنشده، پروندة 86808- را بازپس گرداند.

 5. دوام بی از5 ، 2 سال  تا آگوست سال 2017 سفراو، موفّتیش ش وک د-1 در ناحیة سینا جبردیده، شاهدان را قبول می‌کرد و دلیل و بیاناتها را می‌گرفت. مثلاً، روز 10 مارت سال 2017 به شکد-1 ناخیة سینا در مردان پس از 2 سال گریختنها گمانبر اساسقادراو مقصود آمده بود.  روز 11. 09. 2017  نوبتدار ش وکد-1 سینا به جبردیده گفت، که سفراو  به کار دیگر گذشته است.

همچنان موفّتیش وک د سفراو  با کدام وسائط، پیش از نابود کردن بیاناتهای جبردیده، مضمون آنها را به جنایتکاران دسترس می‌کرد و به من میوبشده و به تاجیکستان همیشه خذمت صاف‌دلانه انجامداده، از به آخر رسیدن پروندة 86808 باور می‌کنانید. ولی در اصل دروغ می‌گفته است.

جبردیده روز 20. 11. 2017، مورد گرفتن جواب پراکرتورة ناحیة سینا فهمید، که پروندة 86808 الحال «25. 01. 2016 بازداشته شده است ”. فریب دادن انسان- جبردیده از جانب کارمند مسئول وک د ج ت عمل ق آنونشکنیمی‌باشد و سفراو، چون کارمند وک د به رفتار خود به پروندة 86808، نشان داد، که وی به کانستوتسیه و استقلالیّت ج ت وفادار نیست.

 6. مفتّش از جبردیده ثبت آواز، رسم یا ویدیوزپیس زدن جنایتکاران را طلب می‌کرد، در خالی که خ. عظیماو از لحظة به مینة سرش با آهن ضربه زدن، تا آخر 15. 04. 2015 بیخوش و یاد مثل مُرده بوده است. سفراو دلیلهای آوردة شاهد جبردیده -همسر وی حرمتای اشوراوه را بدنام کردن جنایتکاران می‌دانست، چندی از آنها را خرد و ناچیز شمارید.  در یکی از روزهای دسامبر سال 2016، پیش از درآمدگاه شوک د-1 در مردان،  سفراو گفت: “دلیل نیست می‌گوید، ژنرال ”...  امّا دلیل در پیش نظرش بود و هست.

 6. 1. در کارپوس 5 قرة بالا علی‌اکبر امبیایف روز 14-16 آوریل 2015 لاف‌زنان گفته است، که“همراه من کارمندان آرگن هستند، من نمی‌ترسم ”. روز 21 اکتبر سال 2015، در رفت پرسش سفراو علی‌اکبر امبیایف اقرار شد، که «روز 30\04\2015، با سپارش مخصوص، از خ. عظیماو مخفدر خانة وی از همسرش کشش به هر اصول رینگین سر جبردیده را گرفتنیبودیم، که جراحت مینة سر جبردیده را در دیگر رینگین ساخته‌کاری، سبکتر نشان داده شود ”.  گروه جنایتکار فهمید، که ثبت رینتگین، دروغ بافتة آن را برباد می‌دهد و کوشش کرد، که به خانة جبردیده آمده، رینگین سر وی را بگیرند و نابود بکنند.

 6. 2. عمل از کامپیوتر گة نابود کردن ثبت روز 14. 04. 2015، از ساعت 11 تا 13-ا کمیره را موفّتیشان نپرسیدند، جنایت نهیسابیدند؟ سوء قصد کُشتن جبردیده را جوابهای 21\10\2015 در خوزور موفّتیش گفتة ا. امبیایف تصدیق می‌کند. از علی‌اکبر امبیایف پرسش بود، “چرا دلیل ثبت کمیره را از کامپیوتر نابود کردید؟”ا. امبیایف جواب گفت“از آرگن پرس، آرگن کردگی، من آرگن نیستمک و ”.

 6. 3.  همان قرار سفراو از «25. 01. 2016 بازداشته شدن پروندة 86808”دلیل قاطع (!) می‌باشد و اثبات می‌کند، که روز 14. 04. 2015 بندیدهای موتّشکیل و مخصوص طیّارشده با مقصد غصب خانه و زمین جبردیده، برای کشش کُشتن به مینة سر خ. عظیماو به آهن زده، او را از پای افتانیدند.

 7. دو موفّتیش-سفراو مهفیزولا و الیاساو مخکم در از5 ، 2  سال یگان جنایتکار را برای طنطنة  قانون در پروندة 86808 معیّن نکردند. بنا بر به این سبب جبردیده دلیلهای را از رفتار و کردار و گفته‌های آدمان چند عایله و جنایتکاران را می‌آورد، که آنها یا 1-1، 5 ساعت پیش از انجام گرفتن سوءقصد گفتند، یا پس از به مینة سر خ. عظیماو زدن، آنها زورنشاندیهیکردند، شنوا همسر وی و جبردیده را ترسانیده‌اند و آنها را پیگیریی(سلیژکه) می‌کنند. برای جبردیده و شاهد وی حالت طاقتنافرسا آوردند و طلب دارند“«لینینابادی بی‌وطن، کوچته بردار، خانه و حولی را پرتافته گم شو، نباشد آتش می‌زنیم، یا خودت، یا یک بچه‌ات کُشته می‌شود! ای یاوانی بی‌کس،  حجّت   حولی را به خوبی به من تی! مردها شوهرت را کُشته نتوانستند، اکنون من در خانه‌ات تو و سه پسرت را می‌کُشم “. اگر دیده و شنیدة همسر من دلیل نباشد، پس کیشاحید جبردیده می‌شود؟

 7. 1. دلیلهای کوشش (روز 14. 04. 2015) کُشتن خ. عظیماو از نگاه منطقیو کسبیپیوسته دیده شود، حلقزنجیر را می‌ماند و سوء قصد مخصوصاً در 7-10 ماه گوروه نفران پختکردشده را نشان می‌دهد. من، چون چبردیده در پروندة 86808، گمانبر هستم:

 1.       از فرمایشگران و مبلغرسان: میرلی (از چراغچی یاوان. موفتیش سفراو فمیلیة او را می‌دانست، به جبردیده نگفت) و میرزیزاو عبدالله‌ خبیباویچ (تیلیف: 907717620) در انویرسیتیت اسلاوینیکار می‌کند؛

 2.        از ضربزدگان: مقصود قادراو، باباشریف محمدی- همسایها (از گاربنیه- اچ. ظفر، ج\د چاریکّاران)؛ رجب خالمیرزازاده و جبّار اشوراف (از چراغچی یاوان)؛

 3.       از تشکیل‌کنندگان: ایرج محمدی- با قرار سود 8 سال حبس شده بود، خیر‌الله و نسپر‌الله خدایف،  قادراو خورشید (از گاربنیه- اچ. ظفر، ج\د چاریکّاران)؛ گریز قربانلییف (از چراغچی یاوان)؛ الیک (علیشیر) صوفییف، تلفن وی 919601444 بود؛ علی‌اکبر و سیّداحمد امبیایوها (از چلبوتّه یا اطراف مسلاژیر)؛

ناراف سعید نارمهمداویچ، که احتمال مهارت هیپنوز کردن آدمان را میراث گرفته است و جبردیده گمانبر است، که روز 14. 04. 2017 وی رل اساس بی‌حسیات ساختن خ. عظیماو را اجرا نموده است.  ناراف 8-15 سال آخر در دیخة دلیان پایان (8 کم دورتر از استروشن) ، در دوشنبه و در قبادیان با بیزنس نافهما برای آدمان مشغول بوده است، که حتّی سال 2017 در بازداشتگاه یکی از ش وک د دوشنبه در حبس کوتاهمودّت بود و با کدام دلیلی آزاد گشته است؛

 4.       از خبربر و سیاخکنندگان جبردیده و شاهد وی: خرسندای، ثریا، مژگانه، بحری (از یاوان-خواهران یکی از شاهد) و عالیه (همسایه از گاربنیه)

     دلیل از آنها گمانبر بودن جبردیده در همین بیانات آمده است و موافقن از بندهای  ق 1، ه1، ا1، م1، ای1 و ام1 سر می‌شوند.

7. 2. شناسایی گمانبرشدگان جبردید

 7. 2. 1. با میرلی  الیک (علیشیر) صوفییف شناس، یا خویش می‌باشد.

  ایرج محمدی نیز الیک صوفییف را می‌شناسد، به زنگ مابیلی مفتّش سفراو ماه نوامبر 2015 جواب می‌گوید، که “وی الیک صوفییف نه، سخراب نام دارد ”؛

 7. 2. 2. میرلی در چراغچی یاوان در همسایگیبا گریز قربانلییف، رجب خالمیرزازاده زندگیدارند و در بیزنس با جبّار اشوراف همکاریداشته است

میرلیبا ایرج محمدی و اکه‌ وی کمال محمدی شناسند؛

  7. 2. 3. میرلی، جبّار اشوراف، گریز قربانلییف با ناراف سعید نارمهمداویچ با همدیگر شناسند.  جبّار اشوراف با ناراف سعید نارمهمداویچ در دیخة دلیان پایان 1-2 هفتة سال 1997-1998 با بیزنس ممنوع مشگول می‌شوند، که نهایت سبب  قطع گردیدن نکاح و خانه‌ویران شدن حرمتای اشوراوه می‌شود؛؛

پس از آن سالها جبّار اشوراف به جرم خیانت به حکومت کانونی و دزد 2-بار چند سال در حبس بوده است؛

 7. 2. 4. نسپر‌الله و خیر‌الله خدایف، ناراف سعید نارمهمداویچ با داد و فریاد ساخته‌کارانة گریز قربانلییف، بحری،  خرسندای، مژگانه، مثلاً، “با بهانه‌ای، که لنینابادیزنش زده است”روز 15\06\2010 اطراف ساعت 16-00 در نزد دروازه مقابل خ. عظیماو 80-100 نفر آدمان را گرد آوردند و نسپر‌الله خدایف به خانة جبردیده درآمد کشش زدن، کُشتن خ. عظیماو را داشت. به گریز قربانلییف وعده می‌داد، که“همین لنینابادی را به کوکتاش - دیواخانه می‌بریم، امضای 17 نفر همسایه‌ها را گرفت، که “لنیناباد از گاربنیه کوچشه بردارد”، - داد می‌زد نثر‌الله. در این باره عریضة شکایتی خ. عظیماو از 23. 07. 2010 به وزارت کارهای داخلیوارد شده بود،

 7. 2. 5. پدر علی‌اکبر و سیّداحمد امبیایوها (ابراهیم) با پدر و مادر مقصود قادراو شناسای دارند و در گاربنیه شاید آنها عمکپیسران نیز دارند؛

 7. 2. 6. خیر‌الله و نسپر‌الله خدایف با گریز قربانلییف از سال 2010 شناسند و با تیلفان گپ می‌زنند. این 3 نفر برای گپ فرمایشگران را اجرا کردن، کشش ضربزنندگان را برای کُشته شدن خ. عظیماو راه‌اندازینموده‌اند؛

 7. 2. 7. برای گریز قربانلییف رجب خالمیرزازاده خاخرزاده‌ای است. که خودش کلان کرده است، جبّار اشوراف- دادر وی، بحری،  ثریا، خرسندای، مژگانه هاهر می‌باشند، و همة آنها با میرلیشناسند.

  خرمتای اشوراوه (زن جبردیده) نیز هاهر آنها می‌باشد؛

 7. 2. 8. میرزیزاو عبدالله‌ خبیباویچ، پس از به کار برآمدن جبردیده، گفته بود، که“الیک (علیشیر) صوفییف را می‌دانم، از حساب من به هردوتان ضیافت تشکیل می‌کنم ”. روز 30. 04. 2015 علی‌اکبر امبیایف گفته است، که“هه، معلم (در نظر داشت میرزیزاو ا. خ) را می‌شناسم ”؛

دلیلهای به مینة سر خ. عظیماو روز 14. 04. 2015 به آهن زدن و 6 شاخة یک گوروه مخصوصمسلیحتکردة جنایتکاران

 8. من خ. عظیماو در بابت «در رو به روی سویتافور مقابل بنای الیومکبیلوصل‌شده، با سکوتیر زده شدنم (?؟)”یکچند دلیلهای رد‌ناپذیر را آورده‌ام، که حالت را استثنا کرده، از سوء قصد به جان من شهادت می‌دهند.

از 04\06\2015 در همه عریضه و بیاناتهای خود نوشته‌ام، که روز 14\04\2015، بین ساعت 12 و 12-15 جایی ایستادة من در کنار راه از میکروریان 33 به راه ختسیر ستریکس 46 می‌پیوسته بود و من راه ماشین‌گذر را نگرفته‌ام، از یک س و به سوی دیگر نگذشته‌ام. من در مقابل خود روز 14/04/2015 سکوتیر و زدن آن را ندیده‌ام، احساس نکرده‌ام. یگان شاهد جنایتکاران تا روز 21\10\201 برای پروندة 86808 اثبات کرده نتوانست، که سکوتیر در دایرة قانون حرکت، در این راه، با عیب جبردیده خ. عظیماو را زده است

  در همین اثنا جنایتکاران روز 14. 04. 2015 به جان جبردیده سوعکسد بنقشگرفتشده را به‌امل برآورده‌اند (شاید گیپناس کردند، لقاب-مسکه به سر و روی خود کشیده‌اند؛ به نفس چبردیده محلول بی‌هوشکننده پاشیدند)؛ و به مینة سر خ. عظیماو با آهن زده‌اند، که دو روز بی‌هوش و یاد بود.  حتّی در بنای 5 قرة بالا  تا ساعت 20 روزهای 14، 15، 16 کشش کُشتن جبردیده را داشتند. دُختُران، خمشیره‌های شوقت در ساعت و روزهای ذکرشده،  جبردیده را تنها نمی‌گذاشتند.

 9. در اقتباس از نسخة تاریخ کسلیبیماری ش4038\238 از روز 14 تا 23 آوریل 2015 (ضمیمة 1) چنینست تشخیص: آسیب پوشیدة کاسه‌خانه و مینة سر. شکست خطی استخوان فرق  با گذشت به درز سگیتل از چپ. لت گیمارّگی قسمت چکگی مغز سر از راست. لتخوری مینة سر درجة وزنین. زخمهای کارکردشدة ناحیة فرق سر از مابین، چکه از راست. خراش رخساره و لنج و پس سفرة گوش چپ».

  روز 21. 10. 2015 پروندة 86808- را با اجازت موفّتیش ورق  زدم، که در معلوماتنامه از 14. 04. 2015 با امضای دکتر خسه‌نوه به من جبردیده تشخیص چنین است“آسیب پوشیدة کاسه‌خانه و مینة سر. لتخوری مینة سر. لتخوری مینة سر درجة وزنین، زخمهای لتخوریها کاریای از مابین، از چپ... ”.

 10.  دروغ بافتة  ا. امبیایف و درستی خاطر جبردیده را اثبات می‌کنند:

(ا) زبان‌خط رحیم‌اف غیرت از 06\01\2016، 12\01\2016 به پرسش موفّتیش سفراو، که“روز 14\04\2015 تخمیناً بین ساعت 12 و 12=20 با ستریکس 28 از کاروان به سمت اسپیچک می‌گذشتم، من استاد عظیماو را در رو به روی ایستگاه آخر مشروطکة 13، از طرف چپ راه از درون مرشروتکه دیدم و آن کس رو به سوی محلة پالیتیخنیکم نگاه می‌کردند...”؛

(  ب) زبان‌خطهای (آبعیسنیتیلنخ) بلییوه مرینه از 28\04\2015؛ و به پرسش- موفّتیش سفراو از 06\01\2016؛ 08\01\2016، که“خاطرات عظیماو خ. پیش از واقعة به صدمه دچار گشتنش درست است. و با همین زبان‌خط می‌گویم که من روزی 14/04/2015 بین ساعت 12-30 و 12-45 می‌گذشتم عظیماو خ. بی‌هوش و یاد و خون‌آلود در زمین، تقریباً پس از گشت راه سوی چپ از مکر 33 می‌آمده، که آن جا ایستگاه مرشروتکة 13 می‌باشد، خوابیده بود و در اطراف وی آدمان بسیار می‌ایستاده‌اند”،-می‌گوید م. بلییوه.

چه طور ا. امبیایف“بین 12 و 12-30 دقیقه «در رو به روی سویتافور مقابل بنای الیومکبیلوصل‌شده، با سکوتیر خ. عظیماو را زده است؟

 11.  نقشة جای حادثه، که کارمند وک د ف. ن. رازقاو تهیه کرده است، تنها از روی دروغ علی‌اکبر امبیایف، عمک وی- صیدهمد امبیایف و صوفییف علیشیر (خود را الیک می‌گفته است) آماده کرده است، که گویا آنها عظیماو خون‌آلود و بی‌هوش را در راه کلان، روبرو بنای الیومکبیلدیده باشند.

 12. همة ثبت کمیره باید باشد، ولی این حادثه از کامپیوتار خارج کرده شده است. از علی‌اکبر امبیایف روز 21\10\2015 پرسیدشد“چرا دلیل ثبت کمیره را از کامپیوتر نابود کردید؟”ا. امبیایف جواب گفت، که “از آرگن پرس، آرگن کردگی، من آرگن نیستمک و ”.

آغاز عمل جنایتکاران مقابل عظیماو در کمیره ثبت شده بود، که آن را بریده‌اند.  کمیره روز 14/04/2015 از ساعت 11 با راه از طرف حصار، در بر گة آمدن سکوتیر و آپیل ش65-66 او 01 رت- را ثبت کرده باشد و دلیلی بود، که در سکوتیر و آپیل نشستگان با قصد لت و کوب کردن و کُشتن، پیگیر خ. عظیماو بوده‌اند.

ق . دلیل در سوءقصد اجراکننده بودن قادراو مقصود

(ق 1) پدر مق سود- قادراو لطف‌الله ده‌روزة یکم ماه نوامبر 2017 بار اوّل به خ. عظیماو گشاده می‌گفت، که“دیوارت را یک متر قفا می‌گرفتی، تو 20 س م به خانة من درآمد(ویدیوسبت پیشکش می‌شود) و ناگهان غرض- سبب مق سود پسرش در روز 14. 04. 2015 به مینة سر چبردیده با آهن زدن، تا زدن و گاه- گاه در شهر پیگیر شدن جبردیده، با ترسانیدن و تهدیدهای به جان خرمتای اشوراوه- شاهد اساسی پروندة 86808 روشن- معیّن گردید.

(ق 2) چرا مقصود یا خورشید قادراو  پس چمبرک آپیل01  .65-66 او رت 10 روز آخر مارت و تا 13 آوریل 2015 عظیماو را پیگیری (велислежку?) داشتند، که پسربچه‌ها را تا مکتب 1 و باغکودکستان وزارت گسیل می‌کرد، ثانی به دانشگاه سلاوینی می‌رفت. جبردیده چند بار همین دلیل را آورده است؛ 

(ق 3) به ساعت و روز به مینة سر عظیماو با آلات وزنین زدن، موافق می‌آید وقت و رفتار قادراو مقصود لطف‌الله- پسر همسایه، که روز 14\04\2015، تقریباً اطراف ساعت 11 در زیر درخت کوچه آپیل ش65-66 او 01 رت- را گذاشت،  (امّا روزهای پیش همین تمغة ماشین را خورشید قادراو اداره می‌کرد و به این سبب زن تا رفتن ماشین سراسیمه آمدن و رفتن و گپهای مقصود را از پیش دروازة خود گش می‌کرد).  و مقصود قادراو سراسیمه به حولیشان درآمده،  می‌پرسید: “آچه، به زنش تیلفان کرد؟ مادرش گفت، هه، هه سه- چار دقیقه پیش، پیرخر به زنش زنگ زد! نگینه از تیلفان گوش کرد. اروس مقصود ناگهان سپارش داد“تیزتر کاره اجرا کرده بیا!. مقصود در جواب“ای، لعنتی، خپ کن، بیوش نفهود! ”. و سراسیمتر دویده از حولیشان برآمد، پس چمبرک ماشین نشست، رفتند، که درون آن چار نفر آدمان ناشناس بودند”،- گفته است این دلیل را روز 21. 10. 2015    اشوراوه به پرسش سفراو.

(ق4) روز 14\04\2015 تقریباً ساعت 13-00 خاحر قادراو مقصود - بنفشه، که شوهر و کودکدار در دیگر طرف شهر زندگی می‌کند، بار اوّل قد- قد سیتکه‌ای، که بین زمین حولی ما و قادراو لطف‌الله کشیده شدهه است، با تیلفان با کدامی قریب 5-7 دقیقه یک معنا گپ می‌زد و می‌گفت، که“آخر چه طور فهمانم، که انفرکت،  دولینیه. .“و پیش و قفا می‌رفت. چرا  بنفشه این گپ- گپها را نه در درون حولی پدرش، بلکه قد- قد سیتکة ما دقیقهایی می‌گفت، که پس از به مینة سر چبردیده زدن، 1 ساعت گذشته بود؟“.  من با پسرم خسرو شنیدیم و دیدیم، ”- این دلیلها را آورده است ماه اکتبر سال 2015 در زبان‌خط    اشوراوه.

(ق5) در کوچه- نزد دروازة خود لطفولا قادراو ایستاده، مورد گذشتن اشوراوه، به همسایزن - همسر غفّار با خنده و مسحکه روز 24\04\2015 می‌گفت“دیدی غفّاراوه، اَنه این کار زور نشان دادن، زدن می‌گویند و هه- حکونان میخندید ”؛

(ق6 .) روز 04\05\2015 در درون آپیل قادراو لطف‌الله، قادراو مقصود بودند. قادراو خورشید ماشین را اداره می‌کرد و پس از راه کلان به راست،  بین دو حولی اوّل،  برگشتن، چرا قادراو مقصود با دیدن اشوراوه، با دو دست خود رویّو سرش را پوشیده، در درون آپیل خم می‌شد؟

(ق7) روز 10\07\2015 ساعتهای 16-00، از کوچه به راه کلان اشوراوه نزدیک می‌شد، در مقابلش لطف‌الله قادراو با نگینه می‌آمدند و به آواز بلند لطف‌الله، گویا به وی می‌گفت، که ”افسوس کُشته نتوانستن، از دستشان کاری نمی‌آید! ”؛

(ق8) ماه دسامبر سال 2015 قادراو لطف‌الله در پس دروازة خود ایستاده از همسایه دنچیک (دادر ایرج موهمد )با اصرار می‌پرسید“ای، همه سیرّه به این زنک، که گفت؟- اشاره‌ می‌کرد به خرمتای اشوراوه، که از کوچه درون حولیه‌اش می‌درامد.  و دنچیک جواب داد، که “بخودات من نگفته‌ام! ”.  اگر قادراو مقصود در روز 14. 04. 2015 به مینة سر خ. عظیماو نزده باشد، چرا پدر وی از فاششدن سر از پسر خمسایه می‌پرسد؟

(ق 9) از ماه دسامبر سال 2015 تا روزهای اوّل مارت سال 2016  علیشیر (پسر محمدشاه- همسایه قادراو لطف‌الله) به راه - روبروی دروازة جبردیده می‌نشست- می‌ایستاد و لحظه‌ای اشوراوه از هولیمی‌برآمد، سوی حولی قادراو لطف‌الله می‌نگریست و ابروهایش را بالا و پایان می‌کرد. زن از خود جانبیزار شده بود و چند بار به شوهرش- جبردیده می‌گفت. همین رفتار علیشیر یک یا سه بار نبود، بلکه در مدّت ذکرشده بیش از 50-60 مراتب تکرار می‌شد و عمل مخصوصپروریده بود. پس از فکر و اندیشه‌ها جبدیده با همسرش به خلاصه آمدند، که علیشیر با نگاه و قا شبرداریها طرف خانة قادراو لطف‌الله با چشم و ابرو نشان می‌دهد (ولی گفته نمی‌توانست) ، که محض از همین خانه به مینة سر چبردیده روز 14. 04. 2015 ضربزن بود و به مق سود قادراو اشاره‌ می‌شد.

(ق10 .) چرا لطف‌الله قادراو از خانه رفتن و آمدن شاهد- اشوراوه را از 12 تا 20 اکتبر سال 2015 می‌پاید. مثلاً، روز 12. 10. 2015 قادراو لطف‌الله  قریب پابپایی اشوراوة در بغلش بچة 2 ساله بوده،  تا مرکز سلامتی رفت، وقت آمدن زن خمچونان رفتار کرد. حتّی روز 28\12\2016  اشوراوة می‌آمده را با اسلوب چشم‌کلانسازی لطف‌الله می‌ترسانید و مسحکه می‌کرد؛

(ق11) اگر بفهمند، که جبردیده برای طبابت مینة سر به دُختُران و طبیبان دیگر شهر و ناحیه‌ها رفت، چرا از حولی قادراو لطف‌الله به آهن و دیوار خانه‌های استیکامتی خ. عظیماو چند مراتب ضربة سخت و واهمه‌ناک زده می‌شود، مثلاً، ساعت 14=10 روز 10. 12. 2015؛ در 1. 12. 2017، ساعت 03 شب و غیره.

(ق 12)  سال 2015 و 2016 طلب جبردیده با قادراو مقصود روبرو کردن اجرا نشد، اگر چه وی ماه نوامبر 2016 به دوشنبه آمده بود. از آخر دسامبر سال 2016 تا فوریه 2017 موفّتیش می‌خواست قادراو مقصود لطف‌الله را با جبردیده و شاهد وی روبرو سازد. امّا قادراو مقصود به دعوت موفّتیش به شکد-2 ناحیة سینا حاضر نمی‌شد. مثلاً، روزهای 7، 8 فوریه 2016 توسط تلفن موفّتیش فرموده است، که روز 09. 02. 2017، ساعت 14-00 به ش وک د ناحیة سینا در مردان حاضر شود، ولی وی نیامد. ساعت 16-00 موفّتیش سفراو معلوماتنامه را از نیامد ان قادراو مقصود را آمده کرد و به آن جبردیده نیز امضا گذاشت.

موفّتیش سپارش داد، که روز شنبه-11. 02. 2017 گمانبر جبردیده حاضر می‌شود، امّا قادراو مقصود آن روز نیز نیامد. موفّتیش مدّت 2 ساعت جبردیده را امیدوار کرد، که کارمند خرد شعبه را با پاوستکه (دعوتنامه) فرستادم، ولی یگان خبری نه از کارمند و نه از قادراو مقصود نبود. روز 13\02\2017 موفّتیش برای روبرو شدن با قادراو مقصود روز 16\02. 2017 ساعت 14-00 تعیین کرد، وی نیامد. ولی سفراو برای قا نشکنیقادراو مق سود را جزای مأمورینداد.

اگر گمانبر جنایت زدن به مینة سر جبردیده روز 14\04\2015 نکرده باشد، چرا از دعوت موفّتیش سر می‌تافت و تنحا روز 10. 03. 2017 به پرسش آمد؟

(ق 13)  روز 10. 03. 2017 موفّتیش سفراو در کبینیت کاریه‌اش دلیلهای چبردیده و جوابهای قادراو مقصود را پراتاکال می‌کرد. در کاریدار نزدیک در کبینیت موفّتیش خرمتای اشوراوه و دو- سه قدم دورتر قادراو لطف‌الله و زنش سعادت می‌ایستادند و شنوا گپ می‌زدند. سعادت می‌پرسد“اکنون مقصود را چه طور خلاص می‌کنیم؟ ”.  قادراو لطف‌الله با چلیکش در موفّتیش را نشانداده، “من همشه زدگ گویان”،- دستشه بین پایهش می‌برد، اگر 5 خزار باشد، من بچته میخرم! ”. سعادت می‌پرسد پنج هزار چیخیله؟ و جواب می‌شونود، که“پنج هزار دلار ”. اگر قادراو مق سود به مینة سر خ. عظیماو نزده باشد، چرا پدر و مادر وی، که به ش وک د سینا دعوت نشده‌اند، در لحظه‌های پس در موفّتیش بودن،  با بیان این راه سیاه کردن تفتیشات دولتی، خلاص گشتن پسر خود را می‌گویند؟

(ق14 .) دلیل ناگهان افشاشده به انابت گرفته شود، که ماه اگوست سال 2016 سعیدحمد امبیایف در ش وک د ناخیة سینا، مورد پرسش تفتیشات، طرف اشوراوه می‌گفت“کسی زده است خودتان می‌دانید و با کدام همسایتان جنگ و جنگاوری کرده‌اید”،  معنا، که“مقصود قادراو به سر جبردیده زده است ”.

(ق15) پس از به پراکرتورة ژنرالی مراجعت (04. 06. 2015) کردن  جبدیده، روز 08/07/2015 از ساعت 8-30 تا 10-15 سعادت- مادر مقصود قادراو، برگستان زایراوه- زن خورشید قادراو به  اشوراوه و سه پسربچة تا 10 ساله، با استفاده از خشت و سنگ سوءقصد وحشیانه را بکار انداختند. سعادت داد می‌زد، که «مردکا با لتّ و کوب در پیش گة کُشتن شوهرت را تا آخر نرسانیدن، اکنون ما خودمان می‌کنیم».  و روز 08\07\2015 نیز می‌گفت“ای یاوانی بی‌کس،  حجّت  حولی را به خوبی به من تی!».  برگستان زایراوه دو - سه بار پستالیت را نشان داده،  «پشتیبان من- یراق خورشید، من  حاضر  این   حرام بی‌کس را می‌زنم، خودش کوچشه برداشته گم می‌شود» گویان از تیریزة خانة خود خیزّده، از بالای سیتکه به خولی می‌درآید و به . اشوراوه می‌گفت، که “تو باز شاهد واقعه در روز 14/04/2015 می‌باشی؟ من دالیه دادم، مردها شوهرت را کُشته نتوانستند، اکنون من در خانه‌ات تو و سه پسرت را می‌کُشم،  شوهر حرامت روزهای نزدیک کُشته می‌شود. منه طویلدرگی می‌گویند. به آرگن نویسی،  در خانه‌ات خرام می‌موری» .

  (ق16) روز 24. 02. 2017، ساعت 12=00 الیک صوفییف، نزد دوکان علیشیر بود. لحظه‌ای اشوراوه با بچه‌های مکتبمیرفته از هولیمی‌برآید، تیز به راه - روبروی دروازة جبردیده الیک صوفییف می‌آید، و از زن پرسان شد، که “این خانه و خولیفروشیمی‌باشد؟”، ولی دو چشم الیک صوفییف سوی حولی قادراو لطف‌الله می‌نگریست و قاشهایش یک- دو بار بالا و پایان شد، که “اشاره‌ نشان می‌دهم ”- را داشت.  اشوراوه جواب داد: با این دنّی را کیداد؟“ ای بخشش، السلام اپه!،- می‌گوید الیک صوفییف، -خانة من در بالا. . ، می‌گذشتم، یک پرسیدم، خیر ”.- گویان می‌رود

(ق17) ماه ژانویه سال 2017،  ایرج محمدیپس دیوار تسیمبلاک در نزدیکی دروارة جبردیده با آواز بلند “مقسود، مقصود و مقصود” گفت و همان مورد این نام به سر جبردیده ضربه زده را گشرس می‌کرد به اشوراوه، که از ماشینخانه هیزم می‌گرفت.

(ق18) روزی (30/04/2015) علی‌اکبر امبیایف و الیک صوفییف از خانة جبردیده می‌خواستند رینتگین مینة سر عظیماو را  بگرند، ولی الیک صوفییف آن دقیقه‌ها سوی حولی قادراو لطف‌الله می‌نگریست،  قاشهایش را طرف خانة نامبرده بالا و پایان می‌کرد. ولی همین لحظه  از پس دیوار دو نفر از عایلة لطف‌الله قادراو گپ گوش می‌کردند.

  (ق19) سحرگاه 24. 06. 2017 وقتی، که خرمتای اشوراوه شیر خریده می‌آمد،  قادراو مقسود دو-سه بار از دروازه‌اشان سر بیرون کرده سوی زن مضحکونان“هی- ه و، ها- هاا”می‌گفت. به رفتار قادراو مقصود جنایتکار، که وی از تفتیشات وزارت کارهای داخل جزا نمی‌دیده، زن ایتیبار نداده، با پسرش -خسرو به حولی درآمد. ساعت 11-30 خورشید قادراو (اکه‌ مقصود)  از طرف خولیه‌اش پیدا شد و می‌خواست به سگ از بند رهایافته و به آنها نزدیک می‌ایستاده، حمله کند.

و خسرو“عمک، من حاضر سگ را می‌بندم”می‌گوید. “علف را زیر سیتکه جای نکن!، - دوغزنان می‌ایستاد خورشید قادراو،  ولی علفمیده از طرف حولی سگمییستاده بود.  خرمتای اشوراوه جواب می‌گوید: «اینجا دیوار بود،  آدمان خانة تو در زمستان سالهای پیشین، تیلداده دیوار را چپّه کردید. سگ بی‌صاحب نیست، صاحبشه در نزد گة زده میوب کردیتان!».  «صاحب سگ را من نزده‌ام، - گویان خورشید قادراو می‌رود و باز برمی‌گردد.

(ق 20)  رفتار و گفتار خورشید قادراو روز 24. 06. 2017 دلیلها می‌باشند (به اشوراوه می‌گفت: تو خمه سرّ کارها را برآوردی، یکجایشده همیق ا ترسانیدیم، تو نیست نشدی. تو زنک دیلاباز، با دیلة وزارت یگان کاری کرده نمی‌توانید. یگانه راه ترا کُشتن یا تیورمه کردن! بچته نکُشم، تا آخر نگام، نمی‌مانم ”)  و تسدیق می‌کنند، که قادراو مقصود روز 14. 04. 2015 ضربه یکم را بر مینة سر خ. عظیماو زده است.

(ق21)  دقیقة اوّل پرسش سفراو در روز 10 مارت 2017 قادراو مقصود می‌گفت، که “من ماهیآوریل سال 2015 در تاجیکستان نبودم!” جبردیده و شاهد وی روز و هفتخای در گاربنیه بودنش و گپخای گفته‌اش را آوردن، سان مجبور آرام شد. بدتر در 14. 04. 2015 پس چمبرک آپیل 01. 65-66 او رت بودن خود را رد کرد به آن اساس، که ان“آپیل به نام اکه‌م-خورشید می‌باشد و من هیچ وقت سوار نمی‌شوم ”. ولی جبردیده دلیل روشن را آورد، که“همین روز تو به دعوت سفراو با آپیل 01. 65-66 او رت آمدی و ماشین در بیرون است! ”.  قادراو مقصود سان اقرار شد، که همان روز 14. 04. 2015 و امروز-10. 03. 2017 در پس چبرک آپیل 01. 65-66 او رت بود و می‌باشد. اگر گنهکار نباشد، چرا دو دروغ را می‌گفت در حضور موفّتیش دولتū، که متأسّفانه، به این رفتار مق سود واکنش نمی‌کرد.

(ق22)  قادراو مقصود ساعتهای به مینة سر جبردیده در روز 14. 04. 2015 زدن و از پای افتانیدن خ. عظیماو، پس چبرک همان آپیل 01 . 65-66 او رت بود.

  پس از 18 می سال 2017  قادراو مقصود  آپیل   01  .65-66 او رت در کدام دیگر خانه مانده است، یا فوروخته است و گویا دلیل از در جنایت روز 14. 04. 2015 با آپیل اشتراک داشتن خود را از بین برده است.

خ. دلیل تشکیل‌کننده سوءقصد بودن خیر‌الله و نثر‌الله خدایوها

خ1. از کامپیوتر ثبت کمیره را، که آن جا به طرف بازرسی دولتی اتومبیلی آمدن آپیل01  .65-66 او رت بود، نابود کردند و دلیل گویا نیز از بین رفت.  جبردیده روز 21. 10. 2015 در حضور موفّتیش از علی‌اکبر امبیایف پرسید، “چرا دلیل ثبت کمیره را از کامپیوتر نابود کردید؟”ا. امبیایف گفت، که“از آرگن پرس، آرگن کردگی، من آرگن نیستمک و ”.  در کوچة  گاربنیه همه می‌دانند، که خیر‌الله خدایف در بازرسی دولتی اتومبیلی چومهوری با پسرش- اکبر کار می‌کنند. ثبت کمیرة بازرسی دولتی اتومبیلی از ساعت 11 تا 13-00 روز 14\04\2012- را فقط آنها نابود کرده‌اند.

  خ2.  اگر آنها در قصد کُشتن عظیماو  همراه    نباشند، چرا سهراب- دادر خیرولّا و نثر‌الله خدایف از روز 15 تا 17 آوریل 2015 چندین بارها درون بنای 5 قرة بالا درآمده می‌برآمد.  گمانبر هستم، که سهراب سپارشی داشت به دو جوانمرد روزهای 15 تا 17 آوریل (تا ساعت 11) جایگیرشده در خانبیمار عظیماو می‌خوابیده. آنها همیشه گپ جبردیده را گوش می‌کردند و می‌گفتند“معلم با ما گپ نمی‌زد و چیزی از دست ما نمی‌خورد ”. خوشبختانه، پزشکزن در را گشاده می‌ماندند و به جایی خواب خ. عظیماو آنها را شب و روز نزدیک نمی‌ماندند.

    خ .3اگر خیر‌الله خدایف در کشش کُشتن عظیماو اشتراک نکرده باشد، چرا روز 26\05\2015، پس از با اشتراک کارمندان وزارت گذرانیدن“سنجش ”-  جایی خادیسه، به نزد بازرسی دولتی اتومبیلی پیدا شد و در تراتور با علی‌اکبر امبیایف گپ می‌زد؟.

  خ4.  خیر‌الله و نثر‌الله خدایوها از سال 2010 یک مقصد را پیگیر می‌باشند، که با هر اصول خ. عظیماو مجبور کوچ بندد یا با  هر بهانه او کُشته گردد. نسپر‌الله و خیر‌الله خدایف، ناراف سعید نارمهمداویچ با داد و فریاد ساخته‌کارانة  گریز قربانلییف، بحری،  خرسندای، مژگانه، مثلاً، “با بهانه‌ای، که لنینابادیزنش زده است”روز 15\06\2010 اطراف ساعت 16-00 در نزد دروازه مقابل خ. عظیماو 80-100 نفر آدمان را گرد آوردند و نسپر‌الله خدایف به خانة جبردیده درآمد کشش زدن، کُشتن خ. عظیماو را داشت، همان روز، اطراف ساعت 16-00 در نزد دروازه‌ام داد می‌زد، که“زن شده باشم، اگر من   همین لنینابادی را نکُشم و حولییو خانش را نگیرم. . .! ”. به گریز قربانلییف وعده می‌داد، که“همین لنینابادی را به کوکتاش - دیواخانه می‌بریم، امضای 17 نفر همسایه‌ها را گرفت بود، که “لنیناباداز گاربنیه کوچشه بردارد”، - داد می‌زد نثر‌الله. ولی روز 15\06\2010 خ. عظیماو به آنها در موناق اشه نشد.

  خ5. وقتی از ماشینخانهНива را می‌برآوردم،  خیر‌الله خدایف در بین ازدحام می‌گفت“تو، لنینابادی را زنده در گور انداختن درکار، می‌کنم، انشاالّا ”. در این باره عریضة شکایتی خ. عظیماو از 23. 07. 2010 به وزارت وارد شده است، ولی با کشش پادپالکاونیک خیر‌الدّین خمدماو جواب ساخته را تحت ش191-1-805 از 22. 07. 2010 به خ. عظیماو فرستانیدند، کهبرای مناقشه‌های بی‌اساس با همسایگان، مناسبت ناشایسته کردن شما به طریق رسمی آگاهانیده شده‌اید ”. دروغنویسی کارمند وکد در دایرة کلان بوده است، چون که پیش از به دست وی وارد شدن شکایت، جواب وزارت به خ. عظیماو رسیده است.

خ6.  از بی‌مسئولیت خمدماو خ. ، پس از چندی خیر‌الله، نثر‌الله خداگویف و قادراو لطف‌الله استفاده کرده، برای اجرای پیش خلق قسم گفته‌اشان، روز 14\04\2016 به مینة سر خ. عظیماو ضربه زدن را تشکیل کردند، تا مرد کُشته شود.  نثر‌الله مدّت 10 سال (2007-2017)  پیگیر خ. عظیماو می‌شود و خمسایها را مقابل خاندان وی می‌تیزاند.

ا. به جبردیده دشمنی نمایندگان اولاد ه. اشوراوه

ا1. دعوتنامة موفّتیش نبود، برای چیاوّل سال 2016 خرسندای، مجگانه با گریز قربانلییف به کبینیت کاری موفّتیش سفراو آمده‌اند، تا “بی‌گناه بودن میرلی را اثبات کنند و با همسایگان مراسا نداشتن خ. عظیماو را مبالغه کردند؟ ”.

   ا2. به زندگانی عایلة ما از ماه می سال 2010  گریز قربانلییف، رجب خالمیرزازاده، خرسندای، مجگانه، بهری- اپه و خواهر حورمتای) جنگ و خشمنشاندییهیمی‌‌آورند. مثلاً، از 02 مارت سال 2016 آنها پیدر هم با تیلفان ح. اشوراوه را به یاوان دعوت می‌کردند، که “بیا به یاوان، از وی حرام جدا گردی خوبتر، لنیناباد ی-شوهرت، ترا کدام روزی می‌کُشد ”. از سبب به کسلخانة روحیرودکیزبان‌خط  نوشته‌ام، که خ. اشوراوه را تنها نمی‌گذارم” من رازینبودم. ولی اشوراوه حرمتای روزهای 23-25 ژوئیه، 23-24 آگوست و روز 28 اگوست به خانة خواهرم- مجگانه و اکه‌مه می‌روم،- گویان برآمد رفت.

ا3. جبردیده فقط روز 27 آگوست سال 2016 فهمیدم، که روزهای 23-25 ژوئیة سال 2016 از وی مخفیگریز قربانلییف (اکه‌ش) ،  رجب حالمیرزازاده (خواهرزاده‌اش) با بهانه‌ای “گفتگوی" اشوراوه خرمتای را با میرلی در چراغچیتشکیل می‌کند، تا با ترسانیدن در مغز شاهد جای کنند، که در سوءقصد روز 14\04\2015 بجان خ. عظیماو“ نباید (!) میرلیفرمایشگر و گمانبر باشد ”.

ا4.  همان روز ژوئیة سال 2016 میرلی با ماشین خود مال و مواد مژگانه و رجب تجارتمیکرده را  از دیگر دیهه به چراغچی می‌آورد. پس از نیم ساعت میرلی با ماشین خودش از دیگر دیخة یاوان ثریا (اپة حرمتای) - را آورد. در خانة گریز،  ثریا به حرمتای تهدیدکنان می‌گفته است اکه‌ میرلیخاطر ما و بچه‌ها را می‌بیند، نباشد  پیرخره شوهرت را قیمه- قیمه می‌کند ”. 

ا5.  همان دقیقه میرلی گفت “در کن شوهرت چوب می‌زنم!”، و داد می‌زد”در کوکتاش، در کسل‌خانه‌ای تو خواب کردی، من در آن جا کلان شده‌ام! ”.

ا6. بخصوص، گریز قربانلییف با مکر و چادوگری از  ه. اشوراوه  طلب می‌کرد “تو در خانة من می‌ایستی. ترا لنینابادی - شوهرت دفن می‌کند و سه پسر را با خود می‌گیرد. خواهی، که سرسان و سرگردان نباشی، تو خذمت خانة من و رجب را اچ را کرده می‌گردی، ما خودمان با کمک پراکورار مخصوص پیرخره (عظیماو) به حبس می‌گیریم. من با قرار سود، خانه و خولی شوهرت را می‌گیرم”،-می‌گفتست گریز،- و ثریا، مژگانه   همین پلنها را“تصدیق و راست است”می‌گفته‌اند.

ا7. 17-18 دسامبر سال 2016: “حرمتای از پیرخر چودا  شو!” حرمتای اشوراوه سؤال می‌دهد، که اگر جدا نشوم؟ در جواب گریز قربانلییف گفته است“شوهر پیرخرت را با نزدیکی می‌کُشند! میخاخیم تا کُشته شدن پیرخر، ترا نکُشند. ای، خبر مُردن تو تا 20 آگوست آمده بود، خرسندای رفته بود، که لباسهای ترا صاحب گردد،  تو مُرده اعلام شده بودی،- آخر آگوست 2016  تنه می‌زد  گریز.  فکر کرده فهمیدم، - می‌گوید ح. اشوراوه، که  “اولاد خودم مرا کُشتنی  هستند، تا میرلی خاطرجمع گردد، که دیگر  حرمتای شاهد جبردیده نمی‌شود. طلبات سخت گریز و سوریا، که “حرمتای با گریز و در خانة یزنة خالمیرزا- پدر رچب می‌ایستد”مرا به ترس و وهم گرفتار کرده است”، - می‌گوید حرمتای.

ا8.  . اشوراوه می‌پرسد، که اگر میرلی سپارشگر کشش کُشتن خ. عظیماو نباشد و خویشان نامشان ذکرشدة من از میرلی زبانکوتاه  نباشند، چرا وی به من این قدر، در اشتراک آنها،  داد زد و مرا ترسانید؟

ا9. میرلی به گریز قربانلییف سپارش داد “مثل سال 2010 به دروازخانه‌اش رفته، پیرخره (عظیماو را) ، باز باربند می‌کردی خوب می‌شود ”. این“فرمان” میرلی به اجرا گرفته شد. خرسندای و مژغانه را میرلی سحر روز 20\08\2016 به گاربنیه رسانید. اوّل نثر‌الله خداگویف را آنها دیدند.

  ا10.  خرسندای و مجگانه، که رفتار آنها را گریز قربانلییف و رجب خالمیرزازاده با تیلفان اداره می‌کردند، پس از سویقسد روز 14\04\2016 و پس از به زبان‌خط اشوراوه آمدن نام میرلیعملهای گردآوری غیر قانونیو سیاهکردن خ. عظیماو را روز 20 آگوست سال 2016 از ساعت 05 سحر آغاز کردند و گویا همسایه‌ها و کلان محلة  گاربنیه  گفته باشند، که “فقط شوهرش آدم گنده، خواهرتانه گرفته برید ”.

ا11. خرسندای  همان روز 20 آگوست 2016 در نزد دروازة جبردیده با آواز بلند در تیلفان به گریز و رجب خالمیرزازاده می‌گفت، که “حرمتای گپ ما را گوش نمی‌کند، شما- مردها آمده این زنک کسل را به کسل‌خانة روحی نمی‌برید؟

از بچة 7 سالة خانة ما خرسندای و مژگانه با اصرار و تهدید طلب می‌کرده‌اند: “بیا خودت گوی، که امشب پیرخر آته‌ات آچته بسیار زد. نزدیک آمده، همین گپه بلند بگو، که همسایه‌‌ها شنوند، اگر بپرسند، آچمه زده قریب کُشته بود، بگو ”.  ولی در جواب بچه می‌گفت“روید. دفن شوید. شما جادوگران، جنگدازان. . خسرو سگ را سر تی، که این دو زنک دفن شوند، ددمه با تیلفان جیغ زن!”، - می‌گفته است بچة 7- ت ساله. اگر میرلیفرمایشگر، رجب خالمیرزازاده و جبّار اشوراف ضربزدگان روز 14. 04. 2015 نباشند، برای چیدر نزد دروازة خ. عظیماو مقابل چبردیده دروغ بافتة را خرسندای و مژگانه می‌خواستند، از زبان پسر 7- ساله  به تیلفان ثبت گردد؟

ا12. گریز قربانلییف، خواهران  وی بحری، خرسندای، مژگانه و رجب خالمیرزازاده راه جنگ و جدایی را نشان می‌دادند، که “خ. عظیماو-شوهرت را  حقارت، بیهرمت بکن، به دهانش بری ”.   

ا13. این همه در حالی، که ما زن و شوهر شهروند آزاد و 3 بچه داریم!. همین دلیل، که همه نمایندگان اولاد  زن، که نامش اینجا می‌آید، سپارشگر سوء قصد روز 14. 04. 2015 به جان جبردیده می‌باشند.

  ا14. دلیل با همسایه‌‌ها همراه  بودن بعضی نمایندگان اولادم، می‌گوید اشوراوه،- در آن است، که روز 17-18 دسامبر سال 2016، در خانة مژگانه، نمایندگان اولادم (ثریا، خرسندای، بب، گیریز) می‌گفتند، که “کاش به جای مراد، همان لنینابادی حرام می‌مُرد (در نظر بود شوهر من) ”. اپه‌ام ثریا- زن خاج ابدول طویلدریگیبا اصرار از من طلب می‌کرد، که “خرمتای، طرف همسایه‌‌ها بشو. ما را نترسانید، ما نیز آدم داریم- پراکورار از اتگن به ما گفت، که “خواهرتان کمتر به اچستکاوی شوهرشه سیاه کند، این طرف کارها را می‌بینیم”،- بازگ و می‌کرد ثریا.”

   ا15. اگر گریز قربانلییف و رجب خالمیرزازاده در سویکسد به جان جبردیده اشتراک نداشته باشند، چرا از راه دخالت به تفتیشات قانونی پروندة 86808 واخوری مخفیانة میرلی -فرمایشگر گمانبرمیشده و شاخید را تشکیل کرده‌اند؟

ا16.  از سال 2007 گریز قربانلییف به اشوراوه عمل بد را می‌اموزانده است، که “شعر خالاو (عمکپیسرت) به من مصلحت داد، که “حرمتای شوهرش- لنینابادی را یگان چیز داده بکُشد، من به وی در دوشنبه خانة  ایتژ میخرم و حولی آنها را خودم می‌گیرم”،-  بی‌شرمانه مقسد غیرانسانی را گفته‌اند شعر و گیریز. اکه‌ کلانم گیریز 5-9 سال به این طرف همیشه در واهوردن به من می‌پرسد، “شوهرت حالا نمی‌مورد؟ وی مُردنه ندارد؟”، - می‌گوید.

ا17. یکی از به مینة سر خ. عظیماو ضربزدگان رجب خالمیرزازاده. روز 19. 08. 2016 به موفّتیش سفراو با زنگ تیلفانی 900759090؛ یا 935919090 خبر دروغ و بافته را “یزنة پدرلعنتم خالة حرمتای را زده خونغیلمک کرده است... شما با پراکورار به خانه‌اش روید”،- گفته است.  اگر در به مینة سر خ. عظیماو زدن اشتراک نداشته باشد، چرا گپ دروغ را به موفّتیش با تیلفان می‌گوید.

ا18. روز 20 یا 21 می سال 2012 منظوره (دختر برهان-  اکا) ، که در انویرسیتیت طبّیمی‌خواند، به زن و فرزندان خ. عظیماو همراهیمی‌کرد. پس از ساعت 23=00 رجبل خالمیرزازاده به منظوره زنگ می‌زد،- می‌گوید اشوراوه. منظوره ناآرام جواب داد، که “برای چی؟. . خدا نمورد، بچه‌هایش صغیره و بی‌صاحب می‌مانند؟”، - گویان تیلفان را خاموش کرد. به من منظوره جواب داد، که “ اکه‌ رجب (خواهرزاده‌اتان) می‌گوید، که تغایت (خ. عظیماو) نمرده است؟... می‌مورد!...”،- یادآور می‌شود اشوراوه.

ا19. اگر گریز قربانلییف مصلحتگر میرلی فرمایشگر، رجب خالمیرزازاده - یکی از ضربزنندگان به مینة سر خ. عظیماو نباشد، چرا پیدرهم از ماه ژوئیة سال 2016 حرمتای اشوراوه را می‌آموزد، که “شوهرت- پیرخره  به سر میوبش بزن، با آهن و چوب بزن، سان داد زن و  همسایه‌‌ها می‌آیند و داد زن، که  خ. عظیماو مرا کُشتنی بود!”

ا20.  اشتراک جبّار اشوراف در سوعیقسد به جان جبردیده با آن دلیل می‌باشد، که

ا20. 1. به علّت دزدیو خیانت به وطن و آدمان دو بار بیش از 8 سال جبّار اشوراف در حبس بوده است. وی با میرلیعملهای مشترک دارد و در یاوان ماه می 2015 خانه و هولیخریده،  غیب زده است؛

ا20. 2. روز و وقت بیرون از خانة خودش بودن ه. اشوراوه به وی گفته‌های ترساور را می‌فرستت.  ماه ژوئیه- آگوست 2016 اشوراوه به خانة مژگانه می‌آید، که وی با تلفن گپ را تمام کرده، سوی حرمتای گفت جبّار می‌گوید، که “دمشه نبارارد، که این دفعه سرش را از گردن جدا می‌کنم ”.  پس از چندی حرمتای به خانة اپّه‌اش - بهریمی‌آید و به آن خانه جبّار اشوراف زنگ زده، فرمان می‌دهد، که “گویتان خپ گردند، نباشد می‌کُشم، بچه‌ها از حبسخانه‌ها آزاد می‌شوند و می‌روند به دوشنبه ”. جبّار در حبس نمی‌باشد، بلکه با فریبگریمشغول. در کجا بودن اشوراف جبّار را از شعر خالاو (عمکپیسرش) باید پرسید؛

ا20. 3. جبّار اشوراف با ناراف سعید نارمهمداویچ در دیخة دلیان پایان 1-2 هفتة سال 1997-1998 با بیزنس ممنوع مشگول می‌شوند، که نهایت سبب  قطع گردیدن نکاح و خانه‌ویران شدن حرمتای اشوراوه می‌شود؛

م. فرمایشگران پولدار

م1. جبردیده از می 2015 فهمید، که فرمایشگران پولدار نیز عمل دارند و برای کُشتن وی مردان سه  همسایه و جبّار اشوراوه، رجبل خالمیرزازاده و ثریا را   هوسمند کرده‌اند.

  م2.  در کارپوس 5 قرة بالا و اطرافی آن یک گوروه آدمان از ساعت 18-00 تا ساعت 20-00 روز 14\04\2015 به علی‌اکبر امبیایف گویا پشتیبان بوده‌اند. بخصوص، یه دو مرد: یکی 35-40 ساله؛ و مرد 27-30 سالة روز 14\04\2015 روی به تیریزة کسل‌خانه می‌ایستاد، گاه- گاه با مرد 35-40- ا ذکرشده،  رویش را نگردانیده، گپ می‌زد، که در دست چیزی پیچانیدشدة اندازه‌اش یک- دو وجب بود (شاید موادی، که چبردیده را بیخوش و تدریجاً می‌کُشت و سبب مُردن را به کار دُختُران حواله می‌کردند) در تن کورتکة نفیس سبز، بریوک کبود، مویهای سیاه قفایش چینگیله داشت. “روز 30. 04. 2015 پیش دروازة حولی، در تن علیشیر صوفییف شاخید اشوراوه می‌بیند  همان لباسهای را، که بیگاه روز 14/04/2015 مرد 27-30 ساله در تن داشت ”. دلیلهای   همین سرخط را جبردیده در عریضه از 04\06\2015 به وزارت، عریضه از 24\06\2015 به پراکورتورة ژنرالی ذکر کرده است. تفتیشگران پروندة 86808 گویا دوام5 ، 2 سال بی‌نتیجه پیگیر علیشیر صوفییف بوده‌اند.

م3.  مرد 35-40 سالة مویهای زرد کم‌شمار داشته، که از ساعت 18-00 روز 14. 04. 2015 هر کسی با اشوراوه گپ می‌زد، نزدیک آمده گپ گوش می‌کرد، چشمانش را واهمه‌ناک کرده به زن تهدید می‌کرد.  حیرت‌آور برای اشوراوه بود، که دقیقخای خرسندای، مژگانه (خواهران وی)  به کارپوس 5 قرة بالا آمدند، یا نزد حرمتای می‌ایستادند، مرد 35-40 ساله می‌گریخت، پناه می‌شد و وکتی، که چرّاه مینة سر چبردیده سر شد، دیگر نبود.

م4.  روز 17. 04. 2015، بین ساعت 15-16 اشوراوه گرد کارپوسم 5 قرة بالا با 3 بچة نابالغ می‌گشت، که زنگ تیلفان می‌آید، در سیم آواز زن ناشناس، می‌پرسد، “کیشما؟” “من همسایه نو اکه‌ گیریز می‌شوم. حرمتای، خوب ترسیدی، ترسانیدند...” فوراً پیش نظر اشوراوه رفتار در بالا ذکرشدة مرد 35-40 ساله در روز 14. 04. 2015 می‌آید و فهمید، که حمسر مرد حمسایه اکه‌ش زنگ زد و از کجا می‌داند، که مرا در اصل ترسانیدند. مبادا، مرد 35-40 ساله شوهر زن ناشناس با تیلفان گپزده نباشد، که روز 14. 04. 2015 هر قدم و سخن اشوراوه را در گرد کارپوسم 5 قرة بالا گوش می‌کرد و پیگیر می‌شد؟

م5. در یکی از روزهای تابستان سال 2015 رجب خالمیرزازاده و دیرتر گریز قربانلییف (اکه‌ش) به خرمتای اشوراوه  زنگ می‌زنند و زن، ناگهان، از گریز می‌پرسد، که “ امروز تویدار، که پسر خود را زن می‌دهد،  فرمایشگر در روز 14\04\2015 به سر شوهرم- عظیماو زدن نباشد؟ ”.

  و گریز قربانلییف فی‌الفور می‌پرسد “به تو که گفت!؟ از قوجا  فهمیدی؟”و تیز تیلفان را خاموش می‌کند.

م6. چرا پس از چند روز گریز قربانلییف باز زنگ زده می‌ترساند، که “برای تهمت کردن به خمسایه‌ام، تو و شوهرت را من به سود می‌کشم!”و این ترسانیدن را گریز در روز و موردهایی می‌گفت، که در یگان زبان‌خط و عریضه‌های چبردیده و شاهد وی“مرد 35-40 سالة نامش میرلی از چراغچینیامد ا بود.

م7. همین مرد 35-40 ساله ماه اکتبر سال 2015 در نزد دروازة دلشاد (همسایه) با کسی گپ می‌زد.

روز 25. 12. 2015 باز همان مرد روز 14\04\2015 در کسل‌خانة 5 قرة بالا گرد  اشوراوه می‌گشته، دورتر از دروازة جبردیده، با کمال- اکه‌ ایرج محمّدی گپ می‌زد. و با دیدن اشوراوه، مثل آن، که “برق زده باشد”مرد یکباره دست و پا گمکرده شده بود. پس از چند دقیقه نزد همان مرد و به دروازه‌اشان ایرج محمّدی آمد، که با مرد 35-40 ساله گپ می‌زد.

م8. جبردیده و شاهد وی تنها ماه ژانویه 2016 معیّن کرده توانست، که همان مرد 35-40 سالة ذکرش اینجا آمده است، میرلی نام دارد و (از چیراقچی یاوان) می‌باشد، که به وی یک قسم حولی پدریش را گریز کوربانلییف داده است و  همه نمایندة اولاد اشوراوها از گفتن فامیل میرلی ترس دارند

م9. در عریضة جبردیده از 26. 05. 2015 و زبان‌خطهای شاهد او، ذکر همان مرد 35-40 می‌آید، که تفتیشات پیگیری وی باید باشد.

امّا از مرد 35-40 ساله- فرمایشگر سوءقصد برای کُشتن عظیماو، که بیگاهی 14\04\2015 در کسل‌خانة 5 قرة بالا مقصد داشت قتل عظیماو را تا آخر برساند،  کسی از وی پرسش نکرد.

م10. موفّتیش سفراو 2-3 بار به چیراقچی رفته است، چند بار با تیلفان به شعبة وزارت در ناحیة سینا میرلی را دعوت کرد و پاوستکه را به خانه‌اش رسانید. امّا میرلی به آرگن تفتیشات دولتی اطاعت نکرد و نیامد.  همین رفتار وی دلیل در سوءقصد به جان خ. عظیماو سپارشگر بودن میرلی را تصدیق می‌کند

م11. برای جبردیده چند دلیل اساس شد میرلی از چراغچی یاوان) را گمانبر داند، که وی فرمایشگر پولدار به همسایه‌‌های خ. عظیماو برای میوب و کُشتن چبردیده می‌باشد، تا حولییو خانة وی را غصب سازد:

 -         پرسش فی‌الفور گریز قربانلییف “به تو که گفت!؟ از قوجا  فهمیدی؟”و ترسانیدن وی “برای تهمت کردن به خمسایه‌ام، تو و شوهرت را من به سود می‌کشم! ”؛

 -         همچنان با کنایه در تیلفان“خوب ترسیدی، ترسانیدند”پرسیدن زن در اوّل ناشناس، که همسر میرلیبوده است؛

 -         دقیقخایی که خرسندای، مژگانه (خواهران وی)  به کارپوس 5 قرة بالا آمدند، یا نزد حرمتای می‌ایستادند، مرد 35-40 ساله می‌گریخت، پناه می‌شد، چون که خرسندای و مژگانه با مرد 35-40 ساله یعنی میرلی شناس هستند؛

 -         چرا،  ثریا به حرمتای تهدیدکنان می‌گفته است اکه‌ میرلیخاطر ما و بچه‌ها را می‌بیند، نباشد  پیرخره شوهرت را قیمه- قیمه می‌کند ”.   همان دقیقه میرلی تهدید می‌کند “در کن شوهرت چوب می‌زنم!”، و داد می‌زد ”در کوکتاش، در کسل‌خانه‌ای تو خواب کردی، من در آن جا کلان شده‌ام! ”؛

 -چرا گیریز قربانلییف دو سال این طرف از ه. اشوراوه طلب دارد، که “برو،  همه بیاناتهای خود در بارة همسایه من- میرلی را بازپس گیر!. های، میرلیشوخر اوّلت را می‌شناسد! ”.

م12. با سپارش میرلی زهر جبردیده را می‌کُشته روز 14. 04. 2015 پس از ساعت 16 در دست الیک صوفییف بود.  جبردیده با رنگ کبکبود، بی‌هوش (در تنش پمپیرس) و بالای کورپه و جایپوش خون‌آلود و آبچکان می‌خوابید، و یک متر سان را به جبک کاستیوم جبردیدة بی‌هوش و یاد انداخته‌اند، که پس از کُشتن، منه وی را بوبندند، تا پیش خدا مسلمانی خود را نشان دیخند.

م13. دلیلها از میرزیزاو ا. خ. گمانبر بودن خ. عظیماو در بیانات مخصوص پیشکش می‌شود.

ه. در کشش کُشتار اشتراک ایرج محمدی و نزدیکان وی

ای1. از روز به سر جبردیده زدن منطقاً معلوم بود، که مقصد در گاربنیه به دست آوردن  حولییو خانه می‌باشد و سپارشگر- میرلی نفرانی را هوسمند کرده است، که با خ. عظیماو مراسا  نداشتند، و ایرج یکی از آنها می‌باشد، که وقت مکتب‌خوانی‌اش خانة ساختمیشدة عظیماو را آتش زده بود.

ای2. نقشة کُشتن از راه به مینة سر جبردیده با آهن زدن را، که ایرج محمّدی و اکه‌ش باباشریف ضربزدگان روز 14\04\2015 بودند، مادرش- سلیمه‌اپه و زنش- مستان پیشتر از واقع می‌دانسته‌اند. ماه فوریه 2015 اشوراوه  از درواز به کوچه برآمد، که مادر ایرج زن وی را گسیل دارد و ناگهان مستان از سلیمه، با دست دروازة جبردیده را نشان داده، می‌پرسد، که “خاله، همین خانه را می‌کنند؟“ هه، همین خانه، انه برآمد، همین زن وی می‌باشد!” و مستان سوی ستریکس 25 تیز می‌رود.

ای2. روز 06. 03. 2015، تا آمدن مرد در عریضة جبردیده از روز 04. 06. 2015 ذکرمیشده، ایرج محمّدی با کسی چنین گفتگو داشته است “میرلی. قوجایی؟ من در همانجا، می‌بیایی فیض‌علی!، - می‌پرسد در آخر گپ. همان روز 06. 03. 2015، یعنی 8- روز پیش از به مینة سر خ. عظیماو زدن،  همان مرد 35-40 (که نامش میرلیبوده است) در راه کانالاب، در موقابیل در خانة به آن  اشوراوه  وارد می‌شد، با نگاه آموختنی  حولی جبردیده را از ایرج محمّدی پرس و جو می‌کرد.

ای3. شاهد جبردیده این دلیلها را به یادش گرفته است از سببی، که آن روزها سلیمخاله- مادر ایرج محمّدی به وی در کوچه- نزد دروازه ناگهان گفته است“ کم مانده است، بدتر خودت آزاد چه می‌خواهی، می‌کنی! “. ه. اشوراوه  می‌پرسد، که “خاله در بارة جی می‌گویید و من از که آزاد می‌شوم؟” کمپیر جواب می‌دهد “شویته می‌گویم. . ، کم مانده است”و با خنده زن سالخورده تیز درون دروازه‌اش می‌درآید

ای4. اگر“ایرج محمّدی و باباشریف اکه‌ش یکی از مسکپوش ضربزنندة روز 14\04\2015 به مینة سر جبردیده نباشد، چرا  همان روز، پس از ساعت 15 تا ساعت 19، دور- دور در اطراف کسل‌خانة 5 قرة بالا ایرج می‌گشت؟

و از ماه ژوئیة سال 2015 ایرج محمّدی همیشه گرد حولی چه کار کردن و کجا رفته آمدن اشوراوه را می‌پاید و تیلفان خ. عظیماو را گش می‌دارد، تا بفهمد در کجا، با که و چه گپ می‌زند؟

ای5. روز 30. 04. 2014، وکتی که الیک صوفییف و علی‌اکبر امبیایف از ه. اشوراوه با اصرار“رینتگین مینة سر خ. عظیماو را بتی، درآمده می‌گیریم”، - می‌گفتند، برای چیهوسما- اپة ایرج محمّدیپس دروازه گپ گش می‌کرد و با کشادن طبق آن، تیز دویده به خانة پدرش درآمد؟

ای6. اگر ایرج محمّدی کشش کُشتن خ. عظیماو را با جبّار اشوراف مسلیخت نکرده باشد، چرا سال 2016 کبریا- اپة ایرج در کوچه از ه. اشوراوه  می‌پرسد، که “ینگه، در کجا است همان اکه‌ در حبسخانه زن‌گرفته، که خواهرش در گاربنیه شوهر دارد؟

ای7.  چرا از ژوئیة سال 2015 تا اوّل مارت سال 2016، وکتی ه. اشوراوه  به بازار، مگزین، یا دُختُر می‌رفت،  سعادت - مادر مقصود به   حولی محمّدی تیز رفته،  کمال (اکه‌ ایرج) را گرفته،  پیگیری شاحید جبردیده می‌شدند؟”، - می‌پرسد از آرگن اشوراوه.

ام.  جنایت و زورنشاندیهی امبیایوها

ام1. اگر سوءقصد به جان خ. عظیماو نمی‌بود، روز 14\04\2015 از علی‌اکبر امبیایف پرس و جو نبود و در بین صیدهمد  امبیایف- عمک وی را برای ترسانیدن می‌تیزانیدند؟ س. امبیایف چند بار در کاریدار و گرد کسل‌خانة 5 قرة بالا برای ترسانیدن  ه. اشوراوه  داد می‌زد، که: «شوهرته کُشتن لازم بود، نکُشتیم- کو! خانه‌ات در کجا است؟». و این گپهای ترساور را چند بار روزهای 14 و 15 آوریل 2015 تکرار می‌کرد و روز 16/04/15 دست زن را قپیده، زورنشاندیهی کرد، که زن دستشه رها داده،  «دستته گیر،  کودک را به زمین مانده مجقته می‌برارم!» گفته دورتر رفته است. صیدهمد  امبیایف باز داد زده گفت، که «شویته می‌کُشتم نغز بود!»، -آمده است در زبان‌خط شاهد.

جبدیده را“سکوتیر زد” گفتن کجاست؟. ولی افسوس نکُشتن خ. عظیماو را تکرار اظهار کردن، خود دلیل بودن کشش کُشتن جبردیده می‌باشد.

ام2.  شهرت سعیداو- موفّتیش وک د با صیدهمد امبیایف چند بار روز 14/04/2015 به احیاخانه، بالای سر خ. عظیماو بی‌هوش رفته‌اند. “وکت شهرت صیدهمد و صیدهمد امبیایف با دیگر دادرش به احیاخانه رفتند، با تیزی از پس آنها دکتر خواجه‌اف و یک دکتر سالش اندک کلان دویده‌اند و از آن جا بیرون نرفتند، تا 3 نفر ناخوانده نبرآمدند”، - آمده است در بیانات شاهد اشوراوه.

ام3. اگر قصد کُشتن جبردیده نمی‌بود، چرا بی‌واسطه با اشتراک صیدهمد امبیایف از ساعت 12 تا 19-00، با فرمان گوروه جنایتکار،  (مخفیاز دُختُران)  هر ساعتی با کدام مواد جبردیده را بی‌هوش و بی‌خاطره می‌کرده‌اند، یا به سر جبردیده با مشت می‌زدند، تا بیمیرد.

ام3.  اگر سویکسد به جان جبردیده نمی‌شد، از چه سبب از اوّل، روز 14\06\15 میلیسیه، یاری تجیلی را به جایی حادثه دعوت نکردند، رسم نگرفتند، ولی سراسیمه‌وار صیدهمد امبیایف به کسل‌خانة بلخ  عظیماو را“می‌برد.

 . ام4.  علی‌اکبر امبیایف روز 16\04\2015 به ه. اشوراوه گفته است، که “من جبردیده را به کسل‌خانة بلخ بردم ”. . ولی روز 21\10\2015 در حضور م. سفراو علی‌اکبر امبیایف گفت، که “عمکم به کسل‌خانة بلخ با خمراهی ا. صوفییف بردند ”. امّا ماه اگوست سال 2016 صیدهمد امبیایف در ش ک د ناخیة سینا در مردان گفت، که “جبردیده را به کسل‌خانة بلخ علی‌اکبر و آرگن (علیشیر صوفییف) بردند.”

ام5.  “عمکم به کسل‌خانة بلخ بردند”می‌گفت و علاوه کرد، که “چبردیده تا به بلخ بردن گش چپش چراهت و خون نداشت”،- تکرار می‌کرد روز 21. 10. 2015 علی‌اکبر امبیایف. امّا سعیدخمد امبیایف برعکس معنیداد دارد.

این دلیل اثبات می‌کند، که در راه کسل‌خانة بلخ و از آن جا وقت آمدن به بنای 5 قرة بالا صیدهمد امبیایف با شریکان خود جبردیده را باز به گش و رویی چپش با پایی پای‌افزالداشته زده، جراهتناک و خونریز کرده است، تا دیگران باور پیدا سازند، که ”هه، سکوتیر زده است، که جبردیده از چپ به زمین افتیده است ”. گوش چپ جبردیده چراهت داشت،- می‌آید در تاریخ بیماری ش4038\238 در شعبة جرّاحی عصب ش2. کرة بالا.

ام6. در کارپوس 5 قرة بالا علی‌اکبر امبیایف روز 14-16 آوریل لاف‌زنان گفته بود، که “همراه من کارمندان آرگن هستند، من نمی‌ترسم ”. علی‌اکبر امبیایف روز 21 اکتبر سال 2015، در رفت پرسش موفّتیش سفراو م. اقرار شد، تصدیق  کرد، که «روز 30\04\2015، با سپارش مخصوص، از خ. عظیماو مخفیدر خانة وی از همسر وی کشش به هر اصول رینگین سر جبردیده را گرفتنیبودیم، که جراحت مینة سر جبردیده را در دیگر رینگین ساخته‌کاری، سبکتر نشان دهند.

  این دلیل نیز از اوّل جای داشتن سوءقصد کُشته گشتن چبردیده را تسد ق  می‌سازد. گروه جنایتکار می‌دانست، که جراخت مینة سر جبردیده از به دو کلّة سر خ. عظیماو با آلات سخت زدن بود،  می‌تواند همه دروغ بافتة آن را برباد دهد. یگانه کوشش مانده بود، که به خانة جبردیده آمده رینگین سر وی را بگیرند و نابود بکنند.

  همین طور، رفتار علی‌اکبر امبیایف روز 30. 04. 2015 عمل اشتراک وی در جنایت روز 14. 04. 2015 می‌باشد؛

ام7. علی‌اکبر امبیایف، بی‌خبر از خود به موفّتیش چند شاخة دلیل را کشاد، که از به مینة سر جبردیده مخصوص زدن را می‌فهماند، امّا نمی‌گوید، که به مینة سر عظیماو ضربزدگان کیبودند؟.  علی‌اکبر امبیایف باید به حبس گرفته شود، تا وی جنایتکاران را افشا سازد

    

ن. نقشه‌ای، کی یا  حرمتای کُشته شود، یا وی عظیماف را بکُشد

 

ن1. خویشاوندان نامبردة اشوراوه  نقشه‌ای نو را پیش می‌برند. از وقتی فهمیدند، که موفّتیش میرلی را به شعبة ناحیة سینادعوت می‌کند، با گپهای اغواگرانهعظیمافرا به نظر اشوراوه سیاه  می‌کنند. از او با اصرار طلب دارند: “حرمتای از پیرخر چودا شو! ”   اشوراوه سؤال می‌دهد، که اگر جدا نشوم؟ در جواب گریز قربانلییف گفته است شوهر پیرخرت را با نزدیکی می‌کُشند! میخاخیم تا کُشته شدن پیرخر، ترا نکُشند. ای، خبر مُردن تو تا 20 آگوست آمده بود، خرسندای رفته بود، که لباسهای ترا صاحب گردد،  تو مُرده اعلام شده بودی، - آخر آگوست 2016 تنه می‌زدگریز.

 

ن2. فکر کرده فهمیدم،  - می‌گفت اشوراوه، که اولاد خودم مرا کُشتنی  هستند، تا میرلی خاطرجمع گردد، که دیگر   حرمتای شاهد جبردیده نمی‌شود. طلبات سخت گریز و سوریا، که    حرمتای با گریز و در خانة  یزنة خالمیرزا- پدر رچب می‌ایستد  مرا به ترس و وهم گرفتار کرده است، -می‌گوید حرمتای.

 

ن3. اگر گریز قربانلییف مصلحتگر میرلی فرمایشگر، رجب خالمیرزازاده  -   یکی از ضربزنندگان به مینة سرعظیمافنباشد، چرا پیدرهم از ماه ژوئیة سال 2016 حرمتای اشوراوه را می‌آموزد، که

 

   شوهرت   - پیرخره به سر میوبش بزن، با آهن و چوب بزن، سانی داد زن و  همسایه‌‌ها می‌آیند و داد زن، کهعظیمافمرا کُشتنی بود!”

 

ن4.گریز قربانلییف روز 16. 12. 2016 با بهانة و با هر خیل دروغ بافته   حرمتای را مقابل خ. عظیماو تیزانید.

 

متأسّفانه،  حرمتای اشوراوه در عمل گفته‌های آنها را اجرا می‌کند. مثلاً،  روز 17. 12. 2016، پس از ساعت 00 ، 18 آمدنعظیمافاز دیداربینی خواهرزادة جرّاحیخورده‌اش،  اشوراوه غوغا را آغاز می‌کند. در  حضور سه بچه (خسرو، خوشنواز و باباجان 3- ساله)  بهعظیمافمی‌گفت    من در دهان تو، نامرد ردگیه‌ام، ترا جین و خویش و تبارت پسند نمی‌کنند، - گویان خیزکرد سوی مرد، از گریبان کورته‌اش گرفته سخت تیله و ضربه زد، که  خعظیمافغلتید، به پشت سر رفته مرد از آهن و تختة صندلیچه‌ای (که بالای آن تلویزار می‌ایستاد)  ضربخورده، سه- پنج دقیقه بی‌حال می‌شود و در این وقت  حرمتای پیدرهم به ستونموخره و گُردخای مرد با لغت می‌زد، به روی مرد قریب 7   - بار“تف و-چیرت می‌گفت.

 

در  همین دقیقه‌ها فریاد می‌زد و“من در دهان تو پیرکی ردگ   هستم، من شوهر جوان می‌گیرم!، من سدبار در دهانت رده‌ام، من حیاتم را با تو نمی‌‌گذرانم،- گویان در کاریدار گشاده، وی داد ”- می‌گفت.

 

خعظیمافاشوراوه را “به خانه درآ می‌گوید”، زن گوش نکرده بیرون می‌رود. مرد  بچة 3-ساله را گرفته درون خانه می‌درآید. از سبب در مینة سر روز 14. 04.  2015 ضربه گرفتن و تکراراً  پشت سرش به آهن زدن، بی‌حال و مدار در قُنج خانه می‌شیند. و اشوراوه دوباره  به خانه می‌درآید، باز به لغت به سر، به گُرده‌های خعظیمافمی‌زند و با اصرار تنه می‌زند، که ترا همسایه‌‌ها کنتی کردند، روز 14. 04. 2015 ترا در نزد بازرسّی، در راه به کسل‌خانة  بلخ بردن چند آدم به کند گایده‌اند  !” و روز 30. 12. 2016 همین گپهای بدنام‌کنی جبردیده را زن تکرار می‌کرد و گشرس داد می‌زد من یکبار دیگر باید خودم را نشان دیهم، تا ترا بکُشند و مُرده‌ات را کسی نیابد.”

 

خعظیمافدر جواب می‌گفت، که اولاد حرامکار و دزدان توخمت را تشکیل کردند و به من چسپانیده‌اند، در اصل، طوری تو خودت بارها نقل می‌کردی،  بین خودتان بی‌ناموسی نیرنگ می‌کند.  گریز روز 16. 12. 2016 به تو زنگ زده، از راه جادوگری ترا دیوانه‌وار مقابل من خیزانیده است.”

 

ن5 . اشوراوه با دو زانو بالای دل خعظیماف نشسته، به دو دست خیرنایعظیمافرا می‌سیقانید و نفسگیری مرد را می‌خواست بوبندد، مرد سلکو زده، سرش را می‌بردارد و با دندانها  بند دست زن را می‌گزد، تا قوّة خیرنای وی را می‌سیقانیده سست شود و ممکن پی دندان وی مانده باشد.   اشوراوه خیرنای مرد را رها کرد و آستین بالا کرده، بند دست خود را می‌دید و می‌گفت، که اَنه دلیل، زورآوری  تو به  من، ترا باید  حبس کنم، که  خانه و حولیها به من و  رجب خالمیرزازاده  ماند! من پگاه    پیش خواهر و  اکه‌هایم  می‌روم  و بند دست  من دلیل می‌شود، که  من  ترا با قرار پراکورار به  حبس بشیناند ”.  نه ترا حبس نمی‌کنیم!. می‌کُشیم، این دفعه اولادم  با همسایه‌‌ها  کاری  می‌کند، که در کجایی  بزنند، همان جا  مثل سگ بی‌صاحب می‌موری  ”-داده می‌زد       اشوراوه.

 

ن6.خسرو  - پسر عایله می‌خواست این دو نفر را از خم جدا کند از کوشیش اینجا نقلشدة مادر، که مگر از غضب بود، تاعظیمافرا به کُشتن رساند. روز 18. 12.اشوراوه در اصل قصد داشت خعظیمافرا بکُشد، ولی نتوانست .

 

ن7. من، چون چبردیده در پروندة 86808، گمانبر هستم، که میرلی، چون فرمایشگر کُشته شدنعظیماف، و یکی از اجراکنندگان سوء قصد  رجب خالمیرزازاده،  راه‌نشاندیخندگان گریز قربانلییف، خواهران  وی (خرسندای، ثریا، مژگانه، بحری) مصلحت داده‌اند، که  با چنگ و خشمنشاندیهی   اشوراوه  در خانه و حولیش جبردیده را  بکُشن!. به این مقصد جنایتکاران از راه جادوگری و مصلحت سیاه کردن  خ. عظیماو، به رفتار روحی   حرمتای اشوراوه  تأثیر بی‌حدود پیدا کردند، نقشه  دارند  با دست او شوهروی- عظیماو را  بکُشند. این نقشه  نوترین راه خلاصی  برای هم  فرمایشگر و  راه‌نشانده، تشکیل‌کنندگان  و هم اچراکنندگان چینایت روز 14. 04. 2015  مقابل خعظیماف به‌ املبراوردشده، می‌باشد.

 

ن8 . روز یکشنبه - 18. 12. 2016  به  مراسم 40 روز مرگ مراد - شوهر مژگانه رفت. ساعت 00 - 13 اشوراوه  برگشت  و باز “در دهانت بری‌ام، گوهمه، پُرخر بوگنی بخور.  من از حولی ترا باید دفن کنم،  - می‌گفت.

 

ن9 .  روز 30. 12. 2016، با بهانةچرا به من کورته و پاچک اروسپوش ”-را  آوردی ”-گویان قریب همان مضمون جنگ و خقارتها را می‌کرد و می‌گفت قلّة گویمه به کاسه‌ات  می‌‌اندازم، که  تو بخوری با یک آواز  اشوراوه  طلب می‌کرد، که  تو پیرخر از خانه و حولی برآمده   رو!!

 

ضمیمه‌ها:  اقتباس از نسخة تاریخ کسلی بیماری خ. عظیماو ش4038\238 از روز 14 تا 23 آوریل 2015 (ضمیمه 1)؛ زباتخت شاهد 2- (ضمیمة 2)؛ زبان‌خط شاهد 3- (ضمیمة 3)؛

                          جبردیده  خ. عظیماو. 11. 12. 2017

Sunday the 22nd. Душанбе 2014